گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر قران مهر
جلد نوزدهم
بخش ششم: سوره ي حجرات




اشاره
ادب حضور رهبران الهی آداب معاشرت اجتماعی جلوگیري از عوامل تفرقهانگیز بین مردم تقوا ملاك برتري افراد تفاوت درجات
ایمان و اسلام ص: 237
اول: سیماي سورهي حجرات
اشاره
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ به نام خداي گستردهمهرِ مهرورز
کلیات
سورهي حُجُرات در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرود آمد و داراي 18 آیه، 343 کلمه و 1496 حرف است. این سوره
صد و ششمین سوره در ترتیب نزول است (بعد از سورهي مجادله و قبل از سورهي تحریم) اما در چینش کنونی قرآن چهل و نهمین
سبب نامگذاري این سوره به حُجُرات، آیهي چهارم این .« اخلاق » و « آداب » ،« حُجُرات » : سوره است. نامهاي این سوره عبارتاند از
سوره است که واژهي حُجرات در آن آمده است. این واژه به خانهها یا اتاقهاي پیامبر صلی الله علیه و آله اشاره دارد. و از آن جا
که آداب و اخلاق اسلامی در آیات سورهي حجرات موج میزند، آداب و اخلاق نامیده شده است. در مورد فضیلت قرائت این
سوره از امام صادق علیه السلام روایت شده که: هر کس سورهي حجرات را در هر شبانگاه یا بامداد بخواند، از زایران حضرت
تذکر: از آن جا که در این سوره سخن از آداب روبهرو شدن و سخن گفتن با پیامبر «1» . محمد صلی الله علیه و آله خواهد بود
صفحه 77 از 125
صلی الله علیه و آله به میان آمده و اخلاق اسلامی آموزش داده شده، هر کس این سوره را بخواند و از آن پیروي کند، در حقیقت
خود را به اخلاق قرآنی ص: 238 پیامبر صلی الله علیه و آله نزدیک کرده و مثل آن است که او را
ملاقات نموده و یا ثواب زیارت ایشان را خواهد داشت.
ویژگی ها
که یکی از شاخصترین آنها سورهي حُجرات است. «1» چند سورهي قرآن بر مسائل اخلاقی تأکید دارند
اهداف
. هدفهاي اساسی سورهي حجرات عبارتاند از: 1. آموزش آداب معاشرت اجتماعی به مسلمانان و نفی عوامل تفرقهافکنی؛ 2
تأکید بر رعایت ادب حضور رهبر مسلمانان (پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله)؛ 3. تفاوت گذاردن بین درجات ایمان و اسلام.
مطالب
مهمترین مطالبی که در این سوره مطرح شده عبارتاند از: الف) عقاید: 1. آگاهی خدا از همهي اسرار نهان و اعمال انسان (در
2. تفاوت بین مرتبهي اسلام و اعتقاد قلبی، یعنی ایمان که به گفتار نیست بلکه با جهاد به مال و جان شناخته ؛( آیات 16 و 18
3. بیان فطري بودن ایمان و ناپسند بودن کفر و عصیان براي انسان (در آیهي 7). ب) اخلاق: 1. آداب ؛(15 - میشود (در آیات 14
2. سفارش به اصلاح بین مؤمنان و بیان روش ؛(5 - برخورد با پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و ادب حضور ایشان (در آیات 1
3. نهی از عوامل اختلاف افکن مبارزه با اختلافات و درگیريهاي مسلمانان (در آیهي 9)؛ ص: 239
4. تقوا ملاك برتري انسانها (در ؛(12 - بین مسلمانان، مثل بدگمانی، تجسّس، ریشخند و عیب جویی و لقب بد دادن (در آیات 11
آیهي 13 ). ج) احکام: بر شمردن برخی محرمات، مثل تجسّس و غیبت. د) داستان: 1. اشارهاي به داستان بنی تمیم و بیادبی آنان
2. اشارهاي به برخی برخوردهاي زنان پیامبر صلی الله علیه و آله و اصحاب .(5 - در محضر پیامبر صلی الله علیه و آله (در آیات 2
13 ). ه) مطالب فرعی: 1. اعلام برادري مؤمنان (در آیهي - ایشان با همدیگر (که در شأن نزول آیات بیان شده است) (در آیات 11
.( 3. خبر انسان فاسق را قبل از تحقیق نپذیرید (در آیهي 6 ؛( 2. بیان این که اسلام و ایمان هدیهاي الهی است (در آیهي 17 ؛(10
*** ص: 241
دوم: محتواي سورهي حجرات
اشاره
قرآن کریم در اولین آیهي سورهي حجرات با اشاره به ادب حضور خداي متعال و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و با سفارش به
تقوا میفرماید: 1. یأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَاتُقَدِّمُواْ بَیْنَ یَدَيِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاتَّقُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ اي کسانی که ایمان آوردهاید! فرا
پیش خدا و فرستادهاش (چیزي را) مقدم ندارید، (و بر آنان پیشی مگیرید) و خودتان را از [عذاب خدا نگهداري کنید؛ که خدا
شنواي داناست. شأن نزول: داستان نزول آیهي فوق را چند گونه حکایت کردهاند: الف) پیامبر صلی الله علیه و آله هنگام حرکت به
خواست کسی را در مدینه به جاي خود نصب کند. عمر پیشدستی کرد و شخص دیگري را معرفی کرد. این آیه ،« خیبر » سوي
ب) برخی حکایت کردهاند که آیه اشاره به اعمال «1» . بدین مناسبت فرود آمد و دستور داد که بر خدا و فرستادهاش پیشی نگیرید
صفحه 78 از 125
برخی مسلمانهاست که پارهاي از مراسم عبادي خود را پیش از موقع انجام دادند؛ مثلًا حکایت شده که گروهی، حیوان قربانی را
و این آیه فرود آمد و آنان «2» قبل از نماز عید قربانی کردند و پیامبر صلی الله علیه و آله به آنان دستور داد که دوباره قربانی کنند
ولی این دو «2» شأن نزولهاي دیگري نیز حکایت شده «1» . را از ص: 242 اینگونه کارها منع کرد
مفهوم «3» ( چیزي را بر خدا و فرستادهاش مقدم ندارید ) « لَا تُقدِّموا » مورد با ظاهر آیه سازگارتر است. نکتهها و اشارهها: 1. عبارت
گستردهاي دارد که شامل پیشیگرفتن در هر برنامهاي میشود؛ از جمله: عجله در مقابل دستور خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله و یا
مقدم شدن در عبادات قبل از وقت یا سخن گفتن قبل از سخن پیامبر صلی الله علیه و آله. شایان یادآوري است که شأن نزول آیات
ظرف نزول را بیان میکند ولی این بدان معنا نیست که مطالب آیه منحصر به همان مورد شأن نزول باشد، بلکه مورد شأن نزول
همان پیش روست و از آن جا که خدا مکان ندارد و جلو و عقب مادي براي او « بَینَ یَدَي » یکی از مصادیق آیه است. 2. منظور از
و حکم کردن قبل از خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله است. 3. پیامبر «4» مطرح نیست، پس این تعبیر کنایه از عجلهي در کارها
اکرم صلی الله علیه و آله رهبر جامعهي اسلامی است و در جامعهي اسلامی نظم و نظام مدیریتی پیشرفتهاي برقرار است؛ یعنی
همهي مسلمانان انضباط را رعایت میکنند و در کارها بر رهبر بزرگ خود پیشی نمیگیرند و ص:
243 خودسرانه عمل نمیکنند، و گرنه کارها سامان نمیگیرد و جامعه گرفتار هرج و مرج و شکست و ناکامی میشود. قطع این
مرحله بیهمرهی خضر مکن ظلمات است بترس از خطر گمراهی (حافظ) 4. تاریخ اسلام نشان میدهد که در جنگ احد برخی
افراد بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله پیشی گرفتند و از دستور او سرپیچی کردند و نتیجهي تلخ آن را دیدند و نیز هنگامی که
پیامبر صلی الله علیه و آله در سال هشتم هجري، و در ماه رمضان، به همراه عدهي زیادي براي فتح مکه حرکت کردند، وقتی به
رسیدند، حضرت دستور دادند ظرف آبی آوردند و روزهي خویش را افطار کردند، و گروهی از همراهان نیز « کراع الغَمیم » منزلگاه
یا گروه گناهکاران « عُصاة » افطار کردند، ولی گروهی بر پیامبر صلی الله علیه و آله پیشی گرفتند و بر روزهي خود باقی ماندند و
در واپسین لحظات عمر پیامبر صلی الله علیه و آله مشهور است. 5. البته « اسامۀ » همچنین تخلّف گروهی از لشگر «1» . نامیده شدند
مقدم نشدن بر پیامبر صلی الله علیه و آله و رهبر مسلمانان بدان معنا نیست که مسلمانان پیشنهادها و نظرهاي مشورتی خود را در
اختیار ایشان نگذارند بلکه منظور منع از جلو افتادن در تصمیمگیري و انجام کارها قبل از تصویب و اعلام آن توسط خدا و پیامبر
صلی الله علیه و آله است. 6. پیشی گرفتن انسان بر خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله اولًا، خلاف ادب است. ثانیاً، مستلزم عجله است
و کارهاي عجلهاي انسان را گرفتار اعمال نسنجیده میکند. و ثالثاً، ممکن است پیشی گیرنده دچار مخالفت با خدا و پیامبر صلی الله
فرستادهي خدا) ) « رَسُوله » . علیه و آله و گناهان بزرگ شود. مپندار سعدي که راه صفا توان رفت جز در پی مصطفی (سعدي) 7
اشاره به مقام رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله است؛ یعنی اشاره به آن دارد که شما از آن جهت که محمد صلی الله علیه و آله
فرستاده و رسول خداست بر او پیشی نگیرید که سخن او سخن خداست؛ پس این ممنوعیت شامل جانشینان رسالت او نیز میشود. و
از این رو میتوان گفت که مقدم شدن بر امام معصوم علیه السلام و نائبان خاص و عام امام عصر (عجلاللَّه تعالی فرجه الشریف) نیز
طبق این آیه، ممنوع است. 8. در زیارت جامعه خطاب به اهل بیت علیهم السلام، یعنی رهبران الهی مسلمانان آمده است: هر کس از
شما روي گرداند (و تندروي کند) جهیده است و هر کس همراه و ملازم شما باشد، به شما ملحق میشود و هر کس کوتاهی (و
اشاره دارد که ایمان در انجام دستورات این آیه اثر دارد؛ یعنی اگر « یا ایها الذین آمنوا » 9. تعبیر «1» . کندروي) کند نابود میشود
.10 «2» . کسی مؤمن است، لازمهي ایمانش آن است که ادب حضور خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله را نگه دارد و باتقوا باشد
یعنی انسان خود را از زیانهاي جسمی و روحی، مادي و معنوي و از عذاب «3» ؛ در اصل به معناي حفظ خود از ضرر است « تقوا »
« ترس از خدا » و « پرهیز » خدا حفظ کند؛ پس تقوا یک معناي مثبت است (یعنی حفظ آنچه داریم) نه منفی؛ پس ترجمهي آن به
که در آخر هر آیه میآید، با محتواي آیه ارتباط دارد و در این جا « سمیع و علیم » صحیح به نظر نمیرسد. 11 . اسمهایی همچون
صفحه 79 از 125
اشاره به آن است که خدا شنواست و ص: 245 پیشی گرفتن شما در سخنان را میشنود و خدا
داناست و به کردار شما در برابر پیامبر صلی الله علیه و آله آگاهست. آموزهها و پیامها: 1. لازمهي ایمان، نگاه داشتن ادب حضور
خداي متعال و پیامبر صلی الله علیه و آله است. 2. بر رهبر مسلمانان پیشی نگیرید. 3. به انضباط و سلسله مراتب مدیریت در جامعهي
اسلامی اهمیت دهید. 4. خودنگهدار و پارسا باشید، که خدا از سخنان و کردار شما آگاه است. *** قرآن کریم در آیهي دوم
سورهي حجرات به ادب گفتاري در برابر پیامبر صلی الله علیه و آله اشاره کرده، با هشدار به مسلمانان میفرماید: 2. یأَیُّهَا الَّذِینَ
ءَامَنُواْ لَاتَرْفَعُواْ أَصْوتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَلَا تَجْهَرُواْ لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ أَن تَحْبَطَ أَعْملُکُمْ وَأَنتُمْ لَاتَشْعُرُونَ اي کسانی که
ایمان آوردهاید! صداهایتان را فراتر از صداي پیامبر بلند نکنید، و در سخن گفتن بر او بانگ نزنید، همچون بانگ زدن برخی از
شما بر برخی [دیگر]؛ مبادا اعمال شما تباه شود، در حالی که شما (با درك حسّی) متوجه نمیشوید! شأن نزول: حکایت شده که
در سال نهم هجري که قبایل مختلف براي مسلمان شدن یا عقد قرارداد خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله میرسیدند، نمایندگان
یکی از اشراف آن قبیله) ) « قَعقاع » نیز خدمت ایشان رسیدند. ابوبکر به پیامبر صلی الله علیه و آله پیشنهاد کرد که « بَنی تَمیم » قبیلهي
امیر شود و ابوبکر به عمر اعتراض کرد و سر و صداي آنان در محضر پیامبر بلند شد. « اقْرع » امیر آنان شود و عمر پیشنهاد کرد که
«1» . این آیه بدین مناسبت فرود آمد و دستور داد که صداي خود را در محضر رسول خدا بلند نکنید
نکتهها و «1» . ص: 246 البته شأن نزولهاي دیگري نیز در مورد این آیه گفته شده، ولی این مورد با ظاهر آیه تناسب بیشتري دارد
اشارهها: 1. یکی از آداب حضور پیامبر صلی الله علیه و آله ادب گفتاري در محضر پیامبر صلی الله علیه و آله است و بلند کردن
صدا در برابر رهبر مسلمانان، نوعی بیادبی به اوست. حافظا علم و ادب ورز، که در مجلس شاه هر که را نیست ادب لایق صحبت
یعنی در محضر پیامبر صلی الله علیه و آله با صداي بلند و با فریاد سخن نگویید. این جمله، یا تأکید « لا تَجهرُوا » . نبود (حافظ) 2
همان جملهي قبل است و یا این که جملهي اول آیه اشاره به وقتی است که پیامبر صلی الله علیه و آله با مردم سخن میگویند، و
آیهي دوم اشاره به وقتی است که پیامبر صلی الله علیه و آله سکوت کردهاند که در این حالت نیز نباید صدا را بلند کرد. برخی
مفسران گفتهاند که جملهي دوم احتمالًا اشاره به آن دارد که هنگام خطاب به پیامبر صلی الله علیه و آله نام کوچک ایشان را نبرید
البته مانعی «2» .« یا رسول اللَّه » : همانگونه که همدیگر را صدا میزنید، بلکه او را با احترام صدا بزنید و بگویید « یا محمد » : و نگویید
3. بلند کردن صدا و بیادبی در حضور پیامبر صلی الله علیه و آله یا به قصد توهین «3» . ندارد که همهي این معانی مقصود آیه باشد
به مقام نبوت است که مستلزم کفر است و کفر موجب نابودي ایمان و ثواب ص: 247 اعمال
گذشتهي انسان میشود. و یا بدون قصد توهین است که نوعی اذیت پیامبر صلی الله علیه و آله به شمار میآید که گناه است و در
خیرهسر گر نپذیرفت ادب، بگذار تا که تأدیب «1» . این صورت هم ممکن است سبب نابودي ثواب بسیاري از اعمال انسان گردد
یاد شده است. این تعبیر شاید اشاره « نبی » کند گردش دورانش (پروین) 4. در این آیه از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله با واژهي
به آن که مقصود شخص پیامبر صلی الله علیه و آله نیست بلکه او پیامآور خداست و از این رو بیادبی در برابر او، بیادبی نسبت به
که سخنران پیامبر صلی الله علیه و « ثابت بن قیس » مقام نبوت است. 5. در حکایتهاي تاریخی آمده است که پس از نزول این آیه
آله بود و صداي رسایی داشت، گفت: من صدایم را از صداي پیامبر صلی الله علیه و آله فراتر میکردم پس اعمال من نابود شده
اینگونه نیست و او اهل بهشت » : است و اهل دوزخ هستم. این مطلب به گوش پیامبر صلی الله علیه و آله رسید و حضرت فرمودند
از این حکایت تاریخی استفاده میشود که مقصود آیه هر گونه بلند کردن صدا در برابر پیامبر صلی الله علیه و آله «2» «. است
نیست، بلکه اگر کسی به پیامبر صلی الله علیه و آله توهین نکند و او را آزار ندهد و براي انجام وظیفه و سخنرانی بلند صحبت کند،
اشکالی ندارد. پس این آیه شامل سخنرانی، تلاوت قرآن، اذان نماز و اینگونه موارد نمیشود. 6. برخی از مفسران بر آناند که این
آیه شامل زمان حیات و بعد از فوت پیامبر صلی الله علیه و آله میشود؛ یعنی همان طور که در زمان حضور آن حضرت بلند کردن
صفحه 80 از 125
صدا جایز نیست بعد از فوت ایشان هم جایز نیست؛ چراکه در هر دو صورت نوعی بیاحترامی به پیامبر صلی الله علیه و آله به شمار
ص: 248 و در حدیثی نیز از امام حسین علیه السلام میخوانیم که حضرت با استناد به «3» . میآید
البته باز هم این ممنوعیت شامل تلاوت قرآن، اذان و «1» . این آیه از سر و صدا در کنار قبر پیامبر صلی الله علیه و آله منع کردند
مو) و به هر چیز دقیقی که انسان نمیتواند آنها را به راحتی با درك ) « شَ عْر » در اصل از واژهي « لا تشعُرون » . سخنرانی نمیشود. 7
. آموزهها و پیامها: 1. لازمهي ایمان، رعایت ادب گفتار نزد پیامبر صلی الله علیه و آله است. 2 «2» . حسّی دریافت کند گفته میشود
رهبر مسلمانان را همچون افراد عادي صدا نزنید. 3. بیادبی نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله باعث نابودي ثواب اعمال انسان
میشود. *** قرآن کریم در آیهي سوم سورهي حجرات به ویژگیها و پاداش افراد با ادب در برابر پیامبر صلی الله علیه و آله اشاره
کرده، میفرماید: 3. إِنَّ الَّذِینَ یَغُضُّونَ أَصْ وتَهُمْ عِندَ رَسُولِ اللَّهِ أُوْلئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَي لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِیمٌ در
حقیقت، کسانی که صداهایشان را نزد فرستادهي خدا فرومیکِشند، آنان کسانی هستند که خدا دلهایشان را براي خودنگهداري
در اصل به معناي ذوب « امتحان » . (آزموده و) خالص نموده است؛ [و] براي آنان آمرزش و پاداش بزرگی است. نکتهها و اشارهها: 1
کردن طلا و جدا کردن ناخالصی آن است؛ سپس به معناي آزمایش به کار رفته است. و در این آیه به معناي آزمایشی است که
که به وسیلهي سخن «1» نتیجهي آن خلوص قلب و ص: 249 گستردگی آن براي پذیرش تقواست
در قرآن به معناي قلب صنوبري گوشتی، وسیلهي « قلب » .2 «2» . گفتن مؤدبانه در برابر پیامبر صلی الله علیه و آله حاصل میشود
پمپاژ خون نیست، بلکه به معناي بُعد دوم وجود و شخصیت انسان است، از آن جهت که کانون احساسات و عواطف اوست. همان
طور که واژهي عقل به معناي شخصیت روحی انسان است از آن جهت که مرکز تفکر اوست. 3. جالب آن است که در این آیه
تا آمادهي استفاده از پاداش «3» آمرزش قبل از اجر آمده است؛ زیرا نخست انسان باید از گناه پاك شود و کاملًا آمرزیده گردد
عظیم الهی شود. 4. این آیه به ادب در حضور پیامبر صلی الله علیه و آله و پاداشهاي آن اشاره دارد. برخی از مفسران این آیات را
توسعه داده و گفتهاند: شامل مراحل پایینتر، یعنی سایر رهبران فکري و اخلاقی و دانشمندان نیز میشود. سعی نابرده در این راه به
جایی نرسی مزد اگر میطلبی طاعت استاد ببر 5. در احادیث اسلامی نیز بر ادب تأکید فراوان شده است. از امام علی علیه السلام
. ص: 250 آموزهها و پیامها: 1 «4» . روایت شده که رعایت ادب، همچون لباس فاخر و زینتی است
رعایت ادب نزد پیامبر صلی الله علیه و آله نشانهي خلوص قلب و تقواپذیري است. 2. ادب نزد پیامبر صلی الله علیه و آله را رعایت
کنید تا به پاداشهاي بزرگ و آمرزش الهی برسید. *** قرآن کریم در آیهي چهارم و پنجم سورهي حجرات بیادبان را بیخرد
مینامد و با سفارش به شکیبایی میفرماید: 4 و 5. إِنَّ الَّذِینَ یُنَادُونَکَ مِن وَرَآءِ الْحُجُرتِ أَکْثَرُهُمْ لَایَعْقِلُونَ* وَلَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُواْ حَتَّی
تَخْرُجَ إِلَیْهِمْ لَکَ انَ خَیْراً لَّهُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ در واقع، کسانی که تو را از پشت اتاقها فرامیخوانند، اکثر آنان خردورزي
نمیکنند.* و اگر (بر فرض) آنان شکیبایی میکردند تا به سوي آنان درآیی، حتماً، براي آنان بهتر بود؛ و خدا بسیار آمرزنده [و]
و اشراف آنان وارد مدینه و مسجد پیامبر صلی الله علیه و « بنی تمیم » مهرورز است. شأن نزول: حکایت شده که گروهی از طایفهي
و «! اي محمد بیرون بیا » : آله شدند، و با صداي بلند پیامبر صلی الله علیه و آله را از پشت اتاقها (و خانه) ي او صدا زدند و گفتند
وقتی که پیامبر صلی الله علیه و آله بیرون آمدند آنها گفتند: آمدهایم تا افتخارات خود را با تو رو در رو بیان کنیم و به مباهات در
شعر و سخنرانی بپردازیم. آنان با سخنران و شاعر مسلمانان مقابله کردند و شکست خوردند، ولی پیامبر صلی الله علیه و آله با
اخلاقی نیکو با آنان برخورد کرد و به آنها هدیه داد و همین رفتار نیکو سبب شد که آنان مسلمان شوند. آیهي فوق بدین مناسبت
را به خاطر ص: 251 بیادبی نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله « بنی تمیم » فرود آمد و بیخردان
نکتهها و اشارهها: 1. این آیه انسانهاي بیادب را غیرخردمند نامیده است؛ زیرا هرچه خرد انسان بالاتر رود، «1» . نکوهش کرد
ارزشها و ضد ارزشها را بهتر درك میکند و بر ادب او افزوده میشود و هرچه عقل او کمتر شود ادبش کمتر میشود. و اصولًا
صفحه 81 از 125
بیادبی از صفات حیوانات است که تفکر نمیکنند و ادب نشانهي انسان متفکر است. از خدا جوییم توفیق ادب بیادب محروم
گشت از لطف رب بیادب، تنها نه خود را داشت بد بلکه آتش در همه آفاق زد (مولوي) 2. دین مجموعهاي از آداب است: ادب
در برابر خدا، ادب در برابر پیامبر صلی الله علیه و آله و اهلبیت علیهم السلام، ادب در برابر پدر و مادر، معلم، دانشمندان و مردم؛ از
این رو بخش مهمی از آیات قرآن و احادیث اسلامی، آموزش آداب و دستورات دینی مؤدبانه است. از ادب پرنور گشته است این
پنج چیز است » : فلک و از ادب معصوم و پاك آمد مَلَک (مولوي) 3. در حدیثی از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمودند
ص: 252 کسی پرسید: اي «. که در هر کس نباشد، صفات و امتیازات قابل ملاحظهاي نخواهد داشت
که در این آیه « اکثرهُم » 4. تعبیر «1» «. دین و عقل و حیا و خلق نیکو و ادب نیکو » : فرزند رسول خدا! آنها چیستند؟ حضرت فرمود
است و یا به « همه » در لغت عرب گاهی به معناي « اکثر » یا به خاطر آن است که واژهي ،« اکثر آنان تعقل نمیکنند » : آمده است
در اصل از « حُجُرات » .5 «2» . خاطر رعایت احتیاط و ادب است، تا چنانچه اهل تفکري در میان این جمعیت بود، حقش ضایع نشود
به معناي منع است و به اتاقها از آن جا که مانع ورود دیگران میشود، حجرات میگویند و در این جا اشاره به « حَجر » مادهي
اتاقهاي پیامبر صلی الله علیه و آله است که در کنار مسجد او قرار داشت و محل زندگی ایشان بود. 6. در آیهي دوم بیان شده
است که اگر این گروه (بنی تمیم) صبر میکردند تا پیامبر صلی الله علیه و آله از اتاق بیرون آید، براي آنان بهتر بود؛ چون این کار
هم نشان دهندهي ادب آنان بود و هم مایهي رحمت و پاداش آنان میشد. 7. در پایان آیهي دوم به گروه بیادب و کمخرد بنی
تمیم، نوید آمرزش و بخشش الهی داده میشود تا ناامید نشوند و با انتخاب راه توبه نجات یابند. 8. باز هم شایان یادآوري است که
شأن نزول آیات موجب انحصار معنا در یک مورد خاص نمیشود. و در آیهي فوق بنیتمیم یکی از مصادیق آیه هستند، اما مفهوم
آیه شامل هر کسی میشود که نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله بیادبی روا دارد. 9. همان طور که قبلًا بیان شد، برخی مفسران
. این آیات را گسترش داده و گفتهاند که شامل پیامبر و رهبران دینی و حتی دانشمندان و معلمان نیز میشود. آموزهها و پیامها: 1
3. افراد بیادب، لازمهي عقل و ادب، شکیبایی است. 2. حریم منزل مردم را نشکنید. ص: 253
اکثرشان کمخردند. 4. بدون دلیل، صدا بلند نکنید که نشانهي بیادبی و کمعقلی است. 5. صبر در برابر خانهي پیامبر صلی الله علیه
و آله براي مراجعه کنندگان نیکوتر است. 6. بیصبري موجب از دست دادن نیکیهاست. *** قرآن کریم در آیهي ششم سورهي
حجرات دستور تحقیق دربارهي خبرهاي افراد فاسق میدهد و با هشدار به مؤمنان میفرماید: 6. یأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِن جَآءَکُمْ فَاسِقٌ
بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُواْ أَن تُصیبُواْ قَوْماً بِجَهلَۀٍ فَتُصْ بِحُواْ عَلَی مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ اي کسانی که ایمان آوردهاید! اگر نافرمانی، براي شما خبر بزرگی
آورد، پس (در بارهي آن) تحقیق کنید؛ (مبادا) نادانسته با گروهی برخورد کنید و از آنچه انجام دادهاید، پشیمان گردید. شأن
نزول: در مورد این آیه چند شأن نزول حکایت شده است که مناسبترین آنها این است که پیامبر صلی الله علیه و آله براي
را به سوي آنان فرستاد و مردم از او استقبال کردند. اما ولید « وَلید بن عَقبه » شخصی به نام « بَنی المُصطَلق » جمعآوري زکات قبیلهي
که با آن قبیله از زمان جاهلیت دشمنی داشت، تصور کرد که مردم براي کشتن او میآیند. او نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و
دستور داد که به سراغ « خالد » (بدون تحقیق) گفت: آنان از پرداخت زکات خودداري کردند. و پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به
آن قبیله برود، ولی شتابزده کاري انجام ندهد. خالد شبانه نزدیک قبیله آمد و تحقیق کرد و روشن شد که آن قبیله به تفسیر قرآن
مهر جلد نوزدهم، ص: 254 اسلام وفادارند و صداي اذان و نماز از آن جا بلند است. خالد این خبر را براي پیامبر صلی الله علیه و
نکتهها و اشارهها: 1. از این آیه و آیهي بعد استفاده میشود که گروهی از «1» . آله آورد و در این هنگام آیهي فوق نازل شد
مسلمانان اصرار داشتند که پیامبر صلی الله علیه و آله طبق خبر ولید فاسق عمل کند و با قبیلهي بنی المصطلق بجنگد که در آن
صورت مصیبت دردناکی به بار میآمد، که سرانجام آن پشیمانی بود. 2. برخی از دانشمندان اسلامی بر آناند که این آیه دلیلی بر
حجّیت خبر واحد است. یعنی اگر فاسقی خبري آورد نپذیرید و جست و جو کنید تا حقیقت براي شما روشن شود و مفهوم این
صفحه 82 از 125
و این یک امر عقلایی است؛ چراکه بسیاري از مسائل «2» سخن آن است که اگر شخص عادلی براي شما خبر آورد آن را بپذیرید
زندگی بشر مبتنی بر خبرهاي واحد است که افراد مورد اطمینان حکایت میکنند و عمل به آنها جاهلانه و سفیهانه شمرده نمیشود.
3. معیار در پذیرش خبر، اعتماد و اطمینان است که گاهی این اطمینان از گویندهي عادل یا مورد وثوق حاصل میشود و گاهی از
قراین دیگر. 4. این آیه به مسلمانان هشدار میدهد که خبرهاي غیر موثّق را نپذیرند و ص: 255 اگر
آورندهي خبر مورد اطمینان نبود و فاسق بود، جستوجو کنند. آري؛ تکیه بر اخبار دروغ و شایعات یکی از حربههاي قدیمی
طاغوتها و استعمارگران امروزي است که به وسیلهي جنگهاي تبلیغاتی دروغین، مردم ناآگاه را میفریبند و سرمایههاي ملّی آنان
گاهی « جهالت » . و شامل اخبار مهم اجتماعی، سیاسی و دینی میشود. 6 «1» به معناي خبر بزرگ است « نبأ » . را به تاراج میبرند. 5
در برابر علم به کار میرود که در این صورت به معناي ناآگاهی است و گاهی در برابر عقل به کار میرود که در این صورت به
معناي کار سفیهانه و نابخردانه است و در این آیه معناي اول مورد نظر است. 7. هر کسی که از قلمرو فرمان و احکام الهی خارج
8. روشن است که طبق شأن نزول آیه، فاسق بودن ولید اثبات میشود، اما این به معناي انحصار مفهوم آیه در «2» . شود فاسق است
به معناي جدا کردن و روشن نمودن و تحقیق در مورد خبر « تَبیُّن » . او نیست، بلکه این آیه شامل خبر هر انسان فاسقی میشود. 9
است. این کار در مورد خبر فاسق به چند صورت ممکن است: الف) قبول نکردن خبر افراد غیر موثق و توقف نمودن تا روشن شدن
نتیجهي تحقیقات؛ ب) تسلیم شایعات نشدن و جستوجو کردن از منبع آن؛ ج) گرفتن خبرها از منابع موثق و معتبر. این مطلب در
مورد اخبار سیاسی و امنیتی اهمیت بیشتري پیدا میکند. 10 . در این آیه، دو نتیجه براي عجله در پذیرش خبر فاسق و تحقیق
. نکردن در مورد آن، ذکر شده است: ص: 256 الف) برخورد جاهلانه با مردم؛ ب) پشیمانی. 11
خطاکار نبودند و نتیجهي تحقیق و صبر پیامبر اسلام صلی الله علیه و « بنی المصطلق » آمده است که پس از آن که معلوم شد قبیلهي
آموزهها و پیامها: 1. لازمهي «1» «. درنگ و تحقیق کردن از سوي خدا، و عجله از شیطان است » : آله روشن شد، حضرت فرمودند
. ایمان، تحقیق در مورد اخبار و عجله نکردن در برخورد است. 2. خبرهاي افراد فاسق را قبل از تحقیق نپذیرید و احتیاط کنید. 3
پذیرش خبرهاي غیرمعتبر سبب برخوردهاي جاهلانه و پشیمانی میگردد. *** قرآن کریم در آیات هفتم و هشتم سورهي حجرات
به زحمت مردم در هنگام اطاعت رهبر از سلیقههاي آنان و نیز به ایمان دوستی و ناپسندي کفر و گناه، به عنوان موهبتی الهی اشاره
کرده، میفرماید: 7 و 8. وَاعْلَمُواْ أَنَّ فِیکُ مْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ یُطِیعُکُمْ فِی کَ ثِیرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَلکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمنَ وَزَیَّنَهُ فِی
قُلُوبِکُمْ وَکَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْیَانَ أُوْلئِکَ هُمُ الرشِدُونَ* فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَنِعْمَۀً وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ و بدانید که فرستادهي خدا
در میان شماست؛ اگر (بر فرض) در بسیاري از کارها از شما اطاعت کند، حتماً به زحمت میافتادید؛ و لیکن خدا ایمان را براي شما
دوستداشتنی گردانید و آن را در دلهایتان بیاراست و کفر و نافرمانی و گناه را براي شما ناخوشایند ساخت؛ تنها آنان (که
اینگونهاند) هدایتیافتگاناند.* (و این به خاطر) بخشش و نعمتی از خداست؛ و خدا داناي فرزانه است. تفسیر قرآن مهر جلد
نوزدهم، ص: 257 نکتهها و اشارهها: 1. اگر رهبر از شما پیروي کند و هر روز به دنبال نظر فرد یا گروهی باشد، مردم به زحمت
در مدینه منتشر شد و « بنیالمصطلق » 2. همان طور که ذیل آیهي قبل بیان شد، خبر ولید فاسق مبنی بر نافرمانی قبیلهي «1» . میافتند
گروهی از مردم به پیامبر صلی الله علیه و آله فشار میآوردند که بر ضد این قبیله وارد جنگ شود. آیهي فوق به این مطلب اشاره
کرده و نعمت حضور پیامبر صلی الله علیه و آله و ارتباط او با وحی را یادآور شده که مانع پیش آمدن بسیاري از مشکلات میشود.
و در ضمن اشاره کرده که اگر رهبر تسلیم فشارهاي شما میشد و از شما پیروي میکرد، خود شما به زحمت میافتادید و درگیر
جنگ و مشکلات میشدید. 3. در این آیه بر تابع نبودن پیامبر صلی الله علیه و آله تأکید شده است؛ یعنی مردم باید از رهبر تبعیت
کنند، نه رهبر از مردم. تذکر: ولی این مطلب به معناي استبداد نیست و منافاتی با اصل مشورت رهبر با مردم ندارد؛ در مشورت، هر
دارد. این « لطف » کس نظر خود را بیان میکند، ولی انتخاب نظر نهایی با شخص رهبري است. 4. این آیه اشارهي لطیفی به قانون
صفحه 83 از 125
قاعده بدان معناست که خداي حکیم، زمینههاي هدایت انسان را با لطف خود کاملًا فراهم کرده است. یعنی از طرفی ایمان را
محبوب انسان قرار داده و از طرف دیگر کفر و نافرمانی را منفور دل انسان ساخته است تا عشق حقطلبی و ایمان در جان انسان
شعلهور شود و به سوي اطاعت خدا حرکت کند و از گناه دوري جوید. و از این روست که هر انسانی فطرتاً و قلباً خواستار پاکی و
ایمان و بیزار ص: 258 از کفر و گناه است. 5. در حدیثی از امام صادق علیه السلام سؤال شده که آیا
و در حدیثی دیگر از امام باقر «1» «؟ آیا ایمان جز دوستی و دشمنی است » : دوستی و دشمنی از ایمان است؟ حضرت پاسخ دادند
6. محبت همان کشش بین دو موجود است. در قرآن و احادیث بر «2» «!؟ آیا دین جز محبت است » علیه السلام روایت شده که
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار «3» . محبت خدا، ایمان، پیامبر، اهل بیت علیهم السلام و بندگان خاص خدا تأکید شده است
آرد نهال دشمنی بر کن که رنج بیشمار آرد (حافظ) 7. در حدیثی از امام صادق علیه السلام روایت شده که مقصود از محبت
روشن است که اینگونه احادیث مصادیق محبت و ایمان را مشخص میکنند، «4» . ایمان در این آیه دوستی علی علیه السلام است
یعنی «5» ؛ به معناي هدایت است و در برابر گمراهی به کار میرود « رُشد » ولی مفهوم آیه منحصر در این مورد نیست. 8. واژهي
آنها هدایتیافتگان حقیقیاند. 9. جملههاي اول این آیه «6» ، انسانهایی که ایمان در نظرشان محبوب است و از کفر و فسق بیزارند
تفسیر قرآن مهر «. این افراد هدایت یافتهاند » خطاب به مؤمنان است، اما جملهي آخر آیه به صورت جملهي غایب آمده است که
جلد نوزدهم، ص: 259 ظاهراً این تفاوت تعبیر براي آن است که نشان دهد این یک قانون همگانی براي همهي عصرهاست و
10 . در آیهي دوم اشاره شده که محبوبیت ایمان در قلب انسان و منفور بودن کفر «1» . خاص یاران پیامبر صلی الله علیه و آله نیست
11 . از آن جهت به مواهب الهی «2» . و عصیان از مواهب بزرگ الهی بر بشر است که از علم و حکمت الهی سرچشمه گرفته است
گفته میشود که بندگان به آن محتاجاند. « نعمت » گفته میشود که خدا به آنها نیاز ندارد، و از آن نظر به مواهب الهی « فضل »
آموزهها و پیامها: 1. اطاعت از رهبر اسلام به نفع مردم است. 2. محوریت در تصمیمگیريهاي اجتماعی، رهبري است. 3. مردم تابع
رهبر باشند، نه رهبر تابع مردم. 4. اگر مردم نظریات خود را بر رهبري تحمیل کنند و رهبري پیرو آنان شود، خودشان به زحمت
میافتند. 5. ایمان نوعی عشق قلبی است. 6. انسانها فطرتاً علاقهمند به ایمان و بیزار از کفر و گناهاند. 7. ایمان بخشش و نعمت الهی
است (که جاي سپاسگزاري دارد). *** قرآن کریم در آیهي نهم سورهي حجرات فرمان اصلاح اختلافات اجتماعی را صادر
میکند و میفرماید: 9. وَإِن طَآئِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُواْ فَأَصْلِحُواْ بَیْنَهُمَا فَإِن بَغَتْ إِحْدَیهُمَا عَلَی الْأُخْرَي فَقتِلُواْ الَّتِی تَبْغِی حَتَّی تَفِیءَ
إِلَی أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَآءَتْ فَأَصْلِحُواْ بَیْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُواْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ ص: 260 و اگر دو
گروه از مؤمنان با هم به جنگ (و نزاع) پرداختند، پس میان آن دو صلح برقرار کنید؛ و اگر یکی از آن دو بر دیگري ستم (و
تجاوز) کند، پس با آن کسی که ستم میکند، بجنگید، تا به فرمان خدا بازگردد؛ و اگر بازگشت، پس در میان آن دو عادلانه صلح
و « اوس » برقرار سازید و دادگري کنید؛ [چرا] که خدا دادگران را دوست میدارد. شأن نزول: حکایت شده که بین دو قبیلهي
که از انصار مدینه بودند، اختلافی پیدا شد و سبب شد که گروهی از آنان با همدیگر درگیر شوند و با چوب و کفش ،« خزرج »
نکتهها و «1» . همدیگر را بزنند (و یا حتی دست به شمشیر بردند). آیهي فوق فرود آمد و به مسلمانان دستور صلح و اصلاح داد
است، ولی در این جا شامل هرگونه نزاع و درگیري میشود، هر چند به مرحلهي « جنگ » در اصل به معناي « اقتَتَلُوا » . اشارهها: 1
پس مؤمنان وظیفه دارند در مورد هرگونه مشاجرات لفظی و نزاع و جنگ اقدام به صلح کنند. 2. طبق «2» . خونریزي و جنگ نرسد
این آیه در مرحلهي اول بر مسلمانان واجب است که از هرگونه درگیري و خونریزي بین مسلمانان جلوگیري کنند و تماشاچی
صحنه نباشند. و در مرحلهي دوم اگر یکی از دو طرف درگیري سرکشی کرد و به ستم و ص: 261
تجاوز ادامه داد، در صورتی که قضیه از طریق مسالمتآمیز قابل حل و فصل نبود، لازم است که مؤمنان با آن طرف مبارزه کنند و
در این میان اگر کسی از آن طرف سرکش کشته شد، خون او هدر رفته است و اموالی که از بین میرود موجب ضمان نمیشود.
صفحه 84 از 125
در مرحلهي سوم اگر دو طرف درگیري تسلیم حکم خدا شدند، باید بین آنان طبق اصل عدل داوري شود و حقّ هر کس به او داده
شود؛ یعنی ریشه ستمکاري را بکنند و طبق عدالت علت نزاع را از بین ببرند تا دوباره از سر گرفته نشود. 3. براي اصلاح مؤمنان، در
مرحلهي اول به اجازهي حاکم شرع احتیاج نیست، اما در مرحلهي دوم و براي شدت عمل و مبارزهي با آنان، اجازهي حاکم شرع و
حکومت اسلامی لازم است. مگر آن که دسترسی به حاکم، به هیچ صورت ممکن نباشد که در این جا مؤمنان عادل و افراد آگاه
تصمیم میگیرند. 4. اگر گروه ستمکار خونی از مؤمنان مظلوم یا اصلاحگران بریزند، یا اموال آنان را از بین ببرند، مسئول هستند و
«1» . قصاص و ضمان به عهدهي آنهاست، ولی اگر از گروه ستمکار خونی ریخته شود یا مالی تلف گردد، هیچ کس ضامن نیست
5. بازداشت موقت مؤمنان درگیر براي فرو نشاندن نزاع و فراهم کردن مقدمات صلح مانعی ندارد، اما در اینگونه جنگها، غنایم و
اسیر اصطلاحی وجود ندارد؛ چون هر دو طرف مؤمن هستند. 6. در صورتی که هر دو گروه درگیري، ستمکار بودند و تن به صلح
با « عدل » .7 ص: 262 «2» . ندادند، مسلمانان با هر دو طرف مبارزه میکنند تا تسلیم حکم الهی شوند
تفاوت دارد؛ عدل یعنی سهم هر کس را به خود او بدهند و مقابل آن ستم است، اما قسط یعنی سهم کسی را به دیگري «1» « قسط »
8. نکتهي جالب این است که در این «2» . ندهند. ولی اگر این دو واژه به صورت جداي از هم استعمال شوند معناي واحدي دارند
اصلاح «3» ، آیه از مؤمنان سخن گفته شده است، یعنی درگیري دو گروه مؤمن؛ پس اگر یک طرف غیرمسلمان یا غیر مؤمن بود
. آموزهها و پیامها: 1 «4» . آنان لازم نیست بلکه مؤمنان وظیفه دارند که از گروه مؤمن حمایت کنند و کافران را بر جاي خود بنشانند
هدف اسلام، برقراري صلح و آرامش در جامعه است. 2. ایمان زمینهساز اصلاحات اجتماعی است. 3. مسلمانان نسبت به اختلافات
اجتماعی مؤمنان بیتفاوت نباشند و آنان را صلح دهند. 4. مسلمانان وظیفه دارند با گروههاي مؤمن سرکش و ستمکار مبارزه کنند
تا تسلیم حق شوند. 5. براساس عدالت داوري کنید. 6. هدف از اجراي عدالت جلب محبت خدا باشد. 7. اصلاحطلبی زحمت دارد.
*** ص: 263 قرآن کریم در آیهي دهم سورهي حجرات با اعلام برادري مؤمنان بار دیگر بر
اصلاحگري و پارسایی تأکید میکند و با اشاره به زمینهسازي تقوا براي نزول رحمت میفرماید: 10 . إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُواْ
بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَاتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ مؤمنان فقط برادران یکدیگرند؛ پس میان دو برادرتان (هنگامی که اختلاف کردند) صلح
برقرار کنید؛ و خودتان را از [عذاب خدا حفظ کنید؛ باشد که شما (مشمول) رحمت شوید. نکتهها و اشارهها: 1. در این آیه
یکدیگر خوانده است؛ یعنی مفهوم برادري در اسلام گسترش یافته و « برادر » جامعهي اسلامی را به عنوان یک خانواده و مؤمنان را
شامل برادر خونی و برادر ایمانی میشود و این یک اصل اساسی اسلام است که براساس آن همهي مسلمانان از هر نژاد و کشور و
در هر جاي جهان برادر یکدیگر شمرده میشوند. 2. این آیه اشاره دارد که همانگونه که براي ایجاد صلح در میان برادران نسبی
تلاش میکنید، براي ایجاد صلح و آشتی بین مؤمنان نیز بکوشید. 3. تعبیر به دو برادر براي آن است که کمترین اختلافات در
اجتماع بین دو برادر واقع میشود و هرگاه اختلافی هم بین آنها رخ دهد نوعاً زودگذر و ظاهري است و به کینه تبدیل نمیشود؛
است؛ یعنی رابطهي مؤمنان، فقط رابطهي برادري است نه رابطهاي دیگر، « فقط » به معناي « إنّما » . پس مؤمنان نیز اینگونه باشند. 4
5. در تاریخ اسلام آمده است که پیامبر صلی الله علیه و آله پس از ورود به مدینه «1» . آنان رابطهي خصمانه و غیربرادرانه ندارند
مسلمانان را دو به دو برادر یکدیگر خواند و خود با علی علیه السلام عقد برادري ص: 264 بست.
این آموزهاي براي همهي ماست. 6. در حدیثی از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله روایت شده که مسلمان برادر مسلمان است، و به
و در حدیث دیگري از آن حضرت روایت شده «1» . او ستم نمیکند و او را خوار نمیسازد و او را در برابر حوادث تنها نمیگذارد
یعنی با هم همکاري دارند و عیبهاي هم را برطرف «2» . که دو برادر دینی همچون دو دست هستند که یکدیگر را میشویند
«3» . میسازند. 7. از این آیه استفاده میشود که تقوا پیشگی و پارسایی و خودنگهداري زمینهساز نزول رحمت الهی بر انسان است
خودتان را از (عذاب) خدا حفظ کنید) نوعی هشدار به مسلمانان است که روابط را به جاي ضوابط ننشانند و در بین ) « اتقوا اللَّه » .8
صفحه 85 از 125
برادران دینی، عادلانه صلح برقرار کنند. آموزهها و پیامها: 1. مؤمنان برادر یکدیگرند. 2. معیار برادري در اسلام عقیده و ایمان
است. 3. بین برادرانتان صلح و آشتی برقرار سازید. 4. اصلاح و تقوا، زمینهساز نزول رحمت الهی است. 5. در اختلافات اجتماعی
اصلاحگر باشید. 6. پارسایی کنید تا مورد رحمت واقع شوید. *** ص: 265 حقوق مسلمانان بر
یکدیگر در احادیث اسلامی حقوق زیادي براي برادران مسلمانان بر همدیگر گفته شده است؛ از جمله در حدیثی از پیامبر صلی الله
مسلمان بر برادرش سی حق دارد که تکلیف خود را انجام نداده مگر این که این حقوق را ادا کند یا » : علیه و آله آمده است که
برادرش آنها را عفو کند (که آنها عبارتاند از:) لغزشهاي او را ببخشد، در ناراحتیها با او مهربان باشد، اسرارش را پنهان کند،
اشتباهات او را جبران کند، عذر او را بپذیرد، در برابر بدگویان از او دفاع کند، همواره خیرخواه او باشد، دوستی او را پاسداري
کند، پیمان او را رعایت کند، در بیماري از او عیادت کند، پس از مرگ به تشیع جنازهاش برود، دعوت او را اجابت کند، هدیهاش
را بپذیرد، بخشش او را پاداش دهد، نعمت او را سپاس گوید، در یاري او بکوشد، ناموس او را حفظ کند، حاجت او را برآورد،
براي خواستهاش شفاعت کند، عطسهاش را تحیّت گوید، گمشدهاش را راهنمایی کند، سلامش را جواب دهد، گفتهاش را نیکو
شمرد، نعمتهاي او را نیکو شمرد، سوگندهایش را تصدیق کند، دوستش را دوست بدارد و با او دشمنی نکند، در یاري او
بکوشد، خواه ظالم یا مظلوم باشد، اما اگر ظالم باشد یاري او آن است که او را از ستمکاري بازدارد و اگر مظلوم است او را در
گرفتن حقش کمک کند. او را در حوادث تنها نگذارد، هرچه از نیکیها براي خود دوست دارد براي او دوست داشته باشد و آنچه
ص: 266 قرآن کریم در آیهي یازدهم سورهي «1» «. از بديها براي خود نمیخواهد، براي او نخواهد
حجرات برخی عوامل اختلاف، یعنی ریشخند کردن، عیبجویی نمودن و لقبهاي ناپسند دادن را ممنوع اعلام میکند و
میفرماید: 11 . یأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَایَسْخَرْ قَوْمٌ مِّن قَوْمٍ عَسَ ی أَن یَکُونُواْ خَیْراً مِنْهُمْ وَلَا نِسَآءٌ مِّن نِّسَآءٍ عَسَ ی أَن یَکُنَّ خَیْراً مِّنْهُنَّ وَلَا
تَلْمِزُواْ أَنفُسَ کُمْ وَلَا تَنَابَزُواْ بِالْأَلْقبِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمنِ وَمَن لَّمْ یَتُبْ فَأُوْلئِکَ هُمُ الظلِمُونَ اي کسانی که ایمان آوردهاید!
گروهی [از مردان ، گروهی [دیگر] را ریشخند نکنند، شاید [آنان از اینها بهتر باشند؛ و زنانی، زنان [دیگر] را (ریشخند نکنند)،
شاید [آنان از اینها بهتر باشند؛ و (شما) از خودتان عیبجویی نکنید، و یکدیگر را با لقبها [ي زشت نخوانید؛ بد است بعد از
ایمان آوردن، نام فاسق (بر کسی نهادن)! و کسانی که توبه نکنند، پس تنها آنان ستمکاراناند. شأن نزول: داستانهاي متعددي در
مورد نزول این آیه حکایت شده است که به نظر میرسد هر کدام از این ماجراها مربوط به نزول قسمتی از آیه باشد. از جمله
خطیب پیامبر صلی الله علیه و آله فرود آمده که به خاطر کمشنوایی، صفوف « ثابت بن قیس » حکایت شده که این آیه در مورد
جماعت را میشکافت و نزدیک پیامبر صلی الله علیه و آله مینشست، ولی صبح یک روز، شخصی از اصحاب به او گفت همین جا
بنشین! و او خشمگین شد و پشت سرش نشست و بعد از روشن شدن هوا نام او را پرسید و ثابت بن قیس لقب زشت مادرش را در
تفسیر قرآن مهر جلد «1» . جاهلیت یادآور شد و آن صحابی شرمگین گشت. آیهي فوق فرود آمد و مسلمانان را از این کار منع کرد
نوزدهم، ص: 267 شأن نزول دیگري که حکایت شده آن است که برخی از همسران پیامبر صلی الله علیه و آله امّ سلمه را به خاطر
و در شأن نزول دیگري «1» . لباس مخصوص یا قدّ کوتاهش مسخره کردند و آیهي فوق فرود آمد و مردم را از این کار منع کرد
آمده است که روزي یکی از زنان پیامبر صلی الله علیه و آله به صفیّه زن دیگر ایشان لقب یهوديزاده داد و او به پیامبر صلی الله
نکتهها و اشارهها: 1. روشن است که شأن نزولهایی «2» . علیه و آله شکایت کرد و حضرت او را دلداري داد و این آیه فرود آمد
که ذکر شد، بیان مناسبت نزول و ظرف نزول است و تنها برخی مصداقهاي آیه را بیان میکند و سبب انحصار مفهوم آیه
نمیشود. 2. آیات قبل خواستار رفتار برادرانهي مؤمنان با همدیگر و رفع اختلافات بین آنان شد و این آیه به سه عامل اختلافات
اجتماعی، یعنی، مسخره کردن همدیگر، عیبجویی و لقب زشت دادن اشاره و آنها را ممنوع اعلام میکند. 3. مسخره کردن
دیگران، عاملی روانی دارد و از خود برتربینی و تکبّر و گاهی از خود کمبینی واحساس حقارت ریشه میگیرد و در طول تاریخ بشر
صفحه 86 از 125
عامل بسیاري از درگیرها شده است. کسی که از نظر ارزشهاي مادي یا معنوي همچون ثروت، زیبایی و حتی علم و عبادت خود را
از دیگران برتر میبیند، آنان را تحقیر و مسخره میکند. در حالی که ارزشهاي واقعی بستگی به نیّتهاي افراد دارد و نمیتوان
. طبق ظاهر حکم کرد که چه کسی از دیگران برتر است. چو استادهاي بر مقامی بلند بر افتاده، گر هوشمندي، مَخند (سعدي) 4
مسخره کردن دیگران در عصر حاضر به روشهاي گوناگون تحقق مییابد: لطیفهها، فیلمهاي طنزآمیز و کاریکاتورها، تبلیغات
رادیویی تلویزیونی و روزنامهها و .... البته روشن است که این امور گاهی به صورت صحیح و بدون آزار دیگران، و انتقاد از کار بد
است که موجب نشاط جامعه نیز میشود و اشکالی ندارد، اما در صورتی که سبب آزار و توهین به دیگران شود حرام و ممنوع
است. 5. در این آیه مسخره کردن مردان و زنان جداگانه ذکر شد تا تأکید بیشتري بر مطلب باشد و یا به خاطر آن که این کار در
بین زنان و مردان شایع بود، همان طور که در شأن نزول آمد. 6. ممکن است کسی که مورد تمسخر قرار میگیرد، بهتر از کسی
باشد که او را مسخره کرده است؛ یعنی کسی از باطن افراد اطلاعی ندارد و براساس ظاهر افراد نیز نمیتوان قضاوت قطعی کرد و
. چه بسا کسی که او را مسخره میکنند از اولیاي الهی باشد. آگه از عیب عیان خود نه ایم پردههاي عیب مردم میدریم (پروین) 7
و در حدیثی از امام «1» . در برخی آیات قرآن اشاره شده که یکی از عوامل عذاب دوزخیان همان مسخره کردن مؤمنان است
تفسیر «2» . صادق علیه السلام روایت شده که هر کس مردم را مسخره میکند، امید نداشته باشد که مردم با او صادقانه دوستی کنند
در اصل به معناي عیبجویی و طعنه زدن است و آن را عیبجویی با چشم و اشاره « لا تَلمِزُوا » .8 قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 269
پردهي مردم دریدن عیب خود بنمودن است عیب خود میپوشد از چشم خلایق عیبپوش (صائب) «1» . و در حضور افراد دانستهاند
9. در این آیه میفرماید: از خودتان عیبجویی نکنید. این تعبیر به وحدت مؤمنان اشاره دارد، یعنی همهي مؤمنان به منزلهي نفس
واحدي هستند که عیبجویی از یک نفر عیبجویی از دیگران است. چو عیب تن خویش داند کسی زعیب کسان بر نگوید بسی
(فردوسی) 10 . لقب زشت دادن براي تحقیر و کوبیدن شخصیت افراد و یا انتقام گرفتن از آنهاست، به طوري که اگر کسی قبلًا
به « فِسْق » . سابقهي بدي داشته و توبه کرده، گذشتهي او را به خاطرش میآورند. اما اسلام این کار زشت را منع کرده است. 11
معناي خروج از اطاعت و نافرمانی خداست و مفسران در مورد معناي آن در این آیه دو احتمال دادهاند: الف) این که مؤمنان
نامهاي فاسقانه را بر خود نگذارند و نپذیرند؛ ب) این که فسق در این جا به معناي کفر در مقابل ایمان قرار گرفته است؛ پس معناي
البته جمع بین دو معنا مانعی ندارد و ممکن است هر دو «2» . آیه آن است که اگر کسی ایمان آورد، نامهاي کفرآمیز بر او نگذارید
معنا مراد باشد. 12 . مسخره کنندگان و عیبجویان و کسانی که لقب زشت به دیگران ص: 270
میدهند، ستمکارند. آري؛ آنان به طرف مقابل خود ستم کردهاند که قلب آنان را آزرده و آبروي آنها را بردهاند؛ و به خود ستم
. روا داشتهاند، چراکه گناه کردهاند؛ و به جامعه ستم کردهاند، چراکه بذر اختلاف را در جامعه پاشیدهاند. آموزهها و پیامها: 1
ریشخند کردن دیگران کاري جاهلانه است. 2. عیبجویی از دیگران عیبجویی از خود است. 3. به شخصیت افراد احترام بگذارید
و به حیثیت آنان لطمه نزنید. 4. مسخره کردن، عیبجویی و لقب زشت دادن به دیگران ممنوع و ظلم است. 5. به سوي خدا باز
گردید و از اعمال زشت دست بردارید و توبه کنید. 6. احتمال بدهید که دیگران از شما بهتر هستند. *** قرآن کریم در آیهي
دوازدهم سورهي حجرات به برخی عوامل اختلافات اجتماعی، یعنی بدگمانی، تجسّس و غیبت اشاره کرده، میفرماید: 12 . یأَیُّهَا
الَّذِینَ ءَامَنُواْ اجْتَنِبُواْ کَ ثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُواْ وَلَا یَغْتَب بَّعْضُ کُم بَعْضاً أَیُحِبُّ أَحَ دُکُمْ أَن یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتاً
فَکَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَّحِیمٌ اي کسانی که ایمان آوردهاید! از بسیاري از گمانها بپرهیزید؛ [چرا] که برخی از گمانها
گناه است؛ و (در کارهاي شخصی دیگران) تَجسُّس نکنید؛ و برخی از شما برخی [دیگر] را غیبت نکند. آیا یکی از شما دوست
دارد که گوشت برادرش را در حالی که مرده است، بخورد؟! پس آن را ناخوش میدارید؛ و خودتان را از [عذاب خدا حفظ کنید،
که خدا بسیار توبهپذیر [و] مهرورز است. شأن نزول: حکایت شده که دو نفر از اصحاب، سلمان را براي آوردن غذا نزد تفسیر قرآن
صفحه 87 از 125
مسئول بیتالمال، فرستادند و او ،« اسامه » مهر جلد نوزدهم، ص: 271 پیامبر صلی الله علیه و آله فرستادند و پیامبر ایشان را به سراغ
اگر او را به سر » : و در مورد سلمان گفتند « او بخل ورزیده است » : گفت: الآن چیزي ندارم. آن دو صحابی در مورد اسامه گفتند
و خودشان به راه افتادند تا نزد اسامه بروند و تجسس کنند، که پیامبر صلی الله علیه و آله به آنان «. چاه بفرستیم، چاه میخشکد
فرمود: من آثار گوشت خوردن در دهان شما میبینم. آنان گفتند: ما امروز مطلقاً گوشت نخوردهایم. حضرت فرمودند: آري،
«1» . گوشت سلمان و اسامه را خوردهاید. آیهي فوق بدین مناسبت فرود آمد و مسلمانان را از بدگمانی، تجسس و غیبت منع کرد
بد و پندارها بسیار زیادتر از گمانهاي خوب و اطمینانبخش است، و «2» اشاره دارد که گمانهاي « کثیر » نکتهها و اشارهها: 1. تعبیر
گرنه حسن ظن و گمان خوب و اطمینان بخش ممنوع نیست، بلکه نیکوست. بدگمان باشد همیشه زشتکار نامهي خود خواند اندر
حقّ یار (مولوي) 2. با این که گمان کردن امري غیراختیاري است، در این آیه ممنوع شمرده شده است؛ پس مقصود از این که
آن است که به گمانهاي بد اعتنا نکنید و آثاري بر گمان بد مترتب نکنید و به خاطر آن روابط خود را « برخی گمانها گناه است »
با دیگران تغییر ندهید. ص: 272 و در حدیثی از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله روایت شده که راه
3. در احادیث اسلامی راه دیگري نیز براي مقابله با گمانهاي بد «1» . فرار از سوء ظن آن است که به آن جامهي عمل نپوشانید
گفته شده است و آن حسن ظن است. از امام علی علیه السلام روایت شده که اعمال برادرت را بر نیکوترین وجه حمل کن، تا این
هر دو به معناي جستوجوگري میآید و هر دو در قرآن آمده است، اما « تَحسُّس » و « تجسّس » .4 «2» . که دلیلی بر خلاف آن بیاید
5. تجسّس «3» . واژهي اول معمولًا در امور نامطلوب است که جستوجو در آنها ممنوع است، اما واژهي دوم در مورد امور نیکوست
و جستوجوگري گاهی در امور شخصی افراد است که ممنوع و حرام است و گاهی در امور جامعه و حکومت و براي مقابله با
نقشهها و توطئههاي دشمنان است که این امري معقول است؛ و از این روست که تمام حکومتهاي جهان داراي دستگاههاي
داشت که اطلاعات نظامی و غیر آن را براي او « عُیون » اطلاعاتی هستند و حتی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نیز افرادي به عنوان
6. اسلام میخواهد مردم در زندگی خصوصی خود امنیت داشته باشند، و از این رو جستوجو در امور «4» . گردآوري میکردند
آن است که انسان « غِیبَت » . شخصی مردم را ممنوع و حرام اعلام کرده است تا آبرو و حیثیت افراد در معرض خطر قرار نگیرد. 7
دربارهي برادر مسلمان خود در غیاب او معایبی را بگوید که از نظر دیگران پنهان بوده است، خواه عیب جسمانی یا تفسیر قرآن مهر
پس گفتن عیبهایی که ظاهر است غیبت به شمار نمیآید، ولی اگر همین عیبهاي «1» . جلد نوزدهم، ص: 273 اخلاقی یا عملی
ظاهري نیز به قصد سرزنش گفته شود، حرام است و اگر عیبی در کسی وجود نداشته باشد و گفته شود، بهتان و تهمت به شمار
8. غیبت مسلمان، خوردن گوشت تن اوست: این مطلب یا اشاره به آن است که آبروي مسلمان همچون گوشت تن او «2» . میآید
عزیز است و غیبت سبب آبروریزي او میشود. و یا اشاره به باطن عمل و صورت حقیقی غیبت است که در حقیقت به نوعی خوردن
گوشت مرده است، همان طور که در شأن نزول از سخن پیامبر صلی الله علیه و آله استفاده میشود. 9. تشبیه غیبت به خوردن
گوشت مرده براي آن است که غیبت در غیاب افراد صورت میگیرد و شخص غیبت شونده همچون مردگان قادر به دفاع از
برادرش)، عاطفهي مسلمانان را نسبت به ) « اخیه » خویشتن نیست و گوشت خورده شده نیز اتصال مجدد و ترمیم نمییابد. 10 . واژهي
یکدیگر برمیانگیزد تا بیادشان بیاید که مؤمنان با هم برادرند و نباید گوشت یکدیگر را با غیبت همدیگر بخورند. 11 . در احادیث
اسلامی نیز بر ممنوعیت غیبت و آثار بد آن اصرار شده و آمده است که هر کس غیبت مسلمان را بکند، چهل روز نماز و روزهي او
پذیرفته نمیشود (اگرچه لازم است در همان حال نماز بخواند) مگر این که غیبت شونده او را ببخشاید؛ و شنوندهي غیبت همچون
12 . در آیه و احادیث وظایف غیبت کننده سه چیز شمرده است: «1» . ص: 274 گویندهي آن است
الف) توبه، یعنی استغفار و طلب آمرزش از خدا؛ ب) طلب بخشش از کسی که غیبت او را کرده است؛ چراکه غیبت حق الناس
است و توبهي آن متوقف بر رضایت طرف مقابل است (در صورتی که ممکن باشد و مفسدهاي به دنبال نداشته باشد)؛ ج) استغفار
صفحه 88 از 125
براي کسی که غیبت او را کرده است، اگر دسترسی به او ندارد. 13 . در احادیث اسلامی وظایف شنوندهي غیبت را دفاع از
و شنیدن غیبت و حتی حضور در «2» آبروي مسلمان غایب معرفی کردهاند، و گرنه شنوندهي غیبت همچون گویندهي آن است
14 . آثار زیانبار غیبت عبارتاند از: ترور شخصیت غیبت شونده، از بین رفتن حرمت افراد، ایجاد «3» . چنین مجلسی حرام است
اختلافات اجتماعی، سست شدن پیوندهاي اجتماعی و از دست دادن سرمایهي تعاون و اعتماد عمومی و در نتیجه تضعیف وحدت
جامعه، منتشر کردن بذر کینه و دشمنی در بین مردم و در نهایت، ایجاد درگیريها و انجام یک گناه کبیره که عذاب الهی را در
پیدارد. 15 . غیبت مسلمانان در چند صورت جایز است: الف) در مقام مشورت (در مورد کار، ازدواج و امثال آنها)؛ تفسیر قرآن
مهر جلد نوزدهم، ص: 275 ب) غیبت افرادي که گناهان را بیپرده و در منظر مردم انجام میدهند؛ ج) غیبت سلطان دروغگو و
ه) در هنگام گواهی دادن در دادگاه (تا مقداري که لازم است)؛ و) «1» ؛ ستمگر؛ د) غیبت بدعتگزاران که عقاید فاسدي دارند
16 . در این آیه سه مرحلهي مرتبط با هم بیان «2» . برخی از علماي اسلام غیبت در مورد نقد آثار علمی دیگران را نیز جایز دانستهاند
شده است: مرحلهي اول بدگمانی است که سبب مرحلهي دوم یعنی جستوجو در زندگی مردم و دستیابی به اسرار آنها میشود
و این خود زمینهساز مرحلهي سوم، یعنی بیان عیبهاي مردم و غیبت آنها میشود. اما قرآن همهي این مراحل و علت و معلولها را
ممنوع اعلام کرده است. 18 . چرا غیبت میکنیم؟ امام خمینی رحمه الله در این مورد میفرمایند: اگر کسی باورش بیاید که ... کسی
که غیبت بکند کلبهاي [: سگهاي آتش [جهنم او را میبلعند، غیبت نمیکند ... این که ما خداي نخواسته یک وقت غیبت
غیبت، بیماري بیدرد و خطرناك: و در جایی دیگر میفرمایند: خدا نکند «3» . میکنیم، براي این است که باورمان نیامده است
انسان به امراض بیدرد مبتلا گردد؛ مرضهایی که ص: 276 درد دارد انسان را وادار میکند که در
مقام علاج برآید، به دکتر و بیمارستان مراجعه کند، لیکن مرضی که بیدرد است و احساس نمیشود بسیار خطرناك میباشد،
وقتی انسان خبردار میگردد که کار از کار گذشته است. مرض غرور و خودخواهی بیدرد است، معاصی دیگر بدون ایجاد درد،
قلب و روح را فاسد میسازد. این مرضها نه تنها درد ندارد بلکه ظاهر لذتبخشی نیز دارد، مجالس و محافلی که به غیبت
آموزهها و پیامها: 1. مردم در جامعهي اسلامی باید حتی در ذهنهاي دیگران امنیت داشته «1» . میگذرد خیلی گرم و شیرین است
باشند و کسی حق ندارد به آنها بدگمان باشد. 2. بدگمانی شما، سبب جستوجو در امور خصوصی مردم نشود. 3. زیان آبرویی
غیبت، جبرانناپذیر است. 4. غیبت مؤمنان را نکنید که ترور شخصیت آنهاست. 5. عوامل اختلاف را ریشهکن کنید. *** تفسیر
- قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 277 گناهان زبان 1. اظهار کفر و شرك (توبه، 74 و ...)؛ 2. اظهار نفاق (سورهي منافقون و بقره، 8
5. گواهی دروغ (فرقان، 72 ؛ منافقون، 1 و ...)؛ ؛( 3. دروغگویی (بقره، 10 و ...)؛ 4. سوگند دروغ (آلعمران، 26 و توبه، 107 ؛(20
8. عیبجویی از دیگران (حجرات، ؛( 7. مسخره کردن دیگران (حجرات، 10 ؛( 6. گواهی ندادن و مخفی کردن آن (بقره، 284
11 . تکذیب آیات الهی و پیامبران و قیامت ؛( 10 . غیبت کردن (حجرات، 12 ؛( 9. لقب زشت دادن به دیگران (حجرات، 10 ؛(10
13 . فخرفروشی زبانی؛ 14 . کمک به ؛( (انعام، 157 ؛ حجر، 80 ؛ ماعون، 1 و ...)؛ 12 . سحر با دمیدن و آموزش (فلق، 4 و بقره، 104
ستمگر با سخن گفتن و حمایت از او؛ 15 . یاري نکردن ستمدیده با زبان؛ 16 . تکبر ورزیدن در سخن؛ 17 . ترك واجبات لفظی
. نماز؛ 18 . ترك امر به معروف و نهی از منکر زبانی؛ 19 . سخنچینی و فتنهگري؛ 20 . دشنام دادن؛ 21 . حکم ناحق گفتن؛ 22
ص: .«1» ناسپاسی زبانی از نعمتها؛ 23 . تهمتزدن به دیگران (قذف)؛ 24 . خواندن آوازهاي حرام
278 قرآن کریم در آیهي سیزدهم سورهي حجرات به شایسته سالاري و تقوا به عنوان معیار برتري انسانها و نفی نژادپرستی اشاره
کرده، میفرماید: 13 . یأَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَی وَجَعَلْنکُمْ شُعُوباً وَقَبَآئِلَ لِتَعَارَفُواْ إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَیکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ
خَبِیرٌ اي مردم! در واقع، ما شما را از مرد و زنی آفریدیم و شما را نژادها و قبیلههایی قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ در حقیقت،
ارجمندترین شما نزد خدا خودنگهدارترین شماست؛ به راستی که خدا داناي آگاه است. شأن نزول: حکایت شده که بعد از فتح
صفحه 89 از 125
مکه بلال سیاهپوست بر پشت بام کعبه رفت و به دستور پیامبر صلی الله علیه و آله اذان گفت و یکی از مشرکان مکه گفت: خدا را
سپاس که پدرم از دنیا رفت و چنین روزي را ندید و یکی دیگر گفت: آیا رسول خدا غیر از این کلاغ سیاه کسی را پیدا نکرد. و
برخی دیگر داستان نزول آیه را اینگونه حکایت کردهاند که وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله دستور داد که به برخی از بردگان غیر
نکتهها و «1» . عرب که آزاد شده بودند، زن بدهند، برخی تعجب کردند و آیهي فوق فرود آمد و ارزشهاي واقعی را بیان کرد
در اصل به معناي گروه عظیمی از مردم است. برخی گفتهاند که دایرهي آن از قبیلهها گستردهتر است به « شُعُوب » . اشارهها: 1
طوري که یک ملت را شامل میشود. و برخی مفسران بر آناند که شُعوب اشاره به غیر عربها و قبایل اشاره به تفسیر قرآن مهر
هر کدام از این «1» . جلد نوزدهم، ص: 279 عربهاست و یا این که شعوب با توجه به مناطق جغرافیایی و قبایل ناظر به نژاد است
معانی را بپذیریم، مقصود آیه نفی نژادپرستی است. 2. مقصود از این که همهي انسانها از یک مرد و زن آفریده شدهاند، آن است
بازمیگردد؛ بنابراین ریشهي همه واحد است و برتري قبایل و ملتها و نژادها بر همدیگر « آدم و حواء » که نژاد همگان به
بیمعناست. 3. خدا انسانها را به صورت قبیلهها، ملتها، نژادها و رنگها آفرید، تا مشخصات فردي و اجتماعی همگان یکسان و
شبیه به هم نباشد و بتوانند با این تفاوتها همدیگر را شناسایی و نظم زندگی اجتماعی را حفظ کنند و از هرج و مرج جلوگیري
نمایند و نیز با دستآوردهاي ملتهاي دیگر آشنا شوند، و راه رشد و تکامل اجتماعی را بپویند. 4. ارزشها در میان ملتها و
گروههاي اجتماعی متفاوت است. برخی انتساب به یک نژاد و ملت و یا قبیله را مایهي افتخار و ارزش میشمرند و برخی
سرمایههاي مادي را نشانهي ارزشمندي و شخصیت افراد میپندارند و برخی مقامهاي اجتماعی و سیاسی را معیار برتري میدانند.
اما قرآن کریم در مجموع چند ارزش اصیل را معرفی کرده که معیار برتري انسانها بر همدیگر است: الف) تقوا و پارسایی؛ ب)
5. این آیه نظام ارزشی اسلام را ترسیم میکند و مرز ارزشهاي «4» . د) بصیرت و شناخت «3» ؛ ج) جهاد و مبارزه «2» ؛ علم و دانش
واقعی و اصیل را از ارزشهاي دروغین و ظاهري جدا میسازد و ارزش اصیل را تقوا معرفی میکند؛ یعنی میگوید: نزدیکترین و
باکرامتترین شما پارساترین ص: 280 و خودنگهدارترین شماست؛ چراکه علم و جهاد و بصیرت هم
آنگاه باارزش است که همراه با تقوا باشد، و گرنه ممکن است انسان را به پرتگاه بکشاند. 6. تذکر این نکته لازم است که نفی
نژادپرستی به آن معنا نیست که مردم به وطن و ملیت خود اعتنا نکنند و احترام نگذارند و از ارزشهاي اصیل ملّی و میهنی دفاع
نکنند، بلکه منظور آن است که نژاد و ملیت را یک ارزش اصلی و معیار برتري ندانند. 7. در حدیثی از پیامبر اسلام صلی الله علیه و
آله روایت شده که در ایام حج و در سرزمین مِنی به مردم فرمود: اي مردم! بدانید، خداي شما یکی است و پدرتان یکی است؛ نه
عرب بر عجم برتري دارد و نه عجم بر عرب؛ نه سیاهپوست بر گندمگون و نه گندمگون بر سیاهپوست برتري دارد مگر به تقوا.
«. این سخن را حاضران به غائبان برسانند » : همگان گفتند: آري. حضرت فرمود «؟ آیا من دستور الهی را ابلاغ کردم » : سپس پرسید
8. اسلام میخواهد که همهي انسانها، با هر نژاد و ملیت و قبیلهاي که باشند، زیر پرچم واحد توحید و تقوا گرد آیند و «1»
« تقوا » . دیدگاههاي تنگ و محدود را کنار گذارند و جاهلیت را رها کنند و به ارزشهاي اصیل انسانی همچون تقوا روي آورند. 9
آري؛ تقوا همان پارسایی و خودنگهداري، یعنی حفظ روح و جان از هر «2» . در اصل به معناي حفظ (جسم و جان) از ضرر است
گونه آلودگی است. تقوا مورد توجه قرآن کریم است و آن را بهترین توشه شمرده است و ص: 281
مردمان را به کمک و یاري یکدیگر در مورد نیکی و تقوا فرا میخواند. 10 . براي تقوا چند مرحله شمردهاند؛ از جمله: الف)
تقواي اعتقادي، یعنی نگهداري خود از عذاب به وسیلهي کسب معارف و اعتقادات صحیح؛ ب) تقوا در برابر گناهان اعم از ترك
واجبات یا انجام کارهاي حرام؛ ج) تقواي قلبی، یعنی خویشتنداري از آنچه قلب انسان را به خود مشغول میسازد و از حق منصرف
11 . امام علی علیه السلام در نهج البلاغه میفرماید: تقوا مرکبی راهوار و آرام است که «1» . میکند، که این تقواي خواص است
12 . ارزش اصیل انسان «2» . صاحبانش بر آن سوار میشوند و زمام آن را به دست میگیرند، و تا قلب بهشت به پیش میتازند
صفحه 90 از 125
تقواست، اما از آن جا که تقوا امري باطنی و قلبی است، ممکن است هر کس در مورد آن ادعاي کاذب بکند؛ پس سنجش آن نزد
خدا و به وسیلهي اوست که به همه چیز دانا و آگاه است. آموزهها و پیامها: 1. همهي بشریت یک خانوادهاند و ریشهي واحدي
دارند. 2. در اسلام، معیار، شایستهسالاري و تقواسالاري است. 3. معیار کرامت انسانی، تقواست. 4. نژاد و ملیت، معیار برتري
انسانها نیست. 5. شناخت افراد براساس نژاد، خوب است، اما فقط علامت است، نه امتیاز اصیل. 6. اگر طالب برتري هستید، به
مسابقهي تقوا روي آورید (نه تفاخر نژادي و ...). *** ص: 282 قرآن کریم در آیهي چهاردهم
. سورهي حجرات به تفاوت مراتب ایمان و اسلام و اطاعت خدا و پیامبر به عنوان شرط پاداش اعمال اشاره میکند و میفرماید: 14
قَالَتِ الْأَعْرَابُ ءَامَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُواْ وَلکِن قُولُواْ أَسْلَمْنَا وَلَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمنُ فِی قُلُوبِکُمْ وَإِن تُطِیعُواْ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَایَلِتْکُم مِّنْ أَعْملِکُمْ شَیْئاً
ایمان نیاوردهاید، و لیکن بگویید اسلام آوردیم؛ » : اي پیامبر!) بگو ) «. ایمان آوردیم » : إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ عربهاي صحرانشین گفتند
و حال آنکه هنوز ایمان وارد دلهایتان نشده است؛ و اگر از خدا و فرستادهاش اطاعت کنید، هیچ چیزي از (پاداش) کارهایتان را از
شأن نزول: حکایت شده که گروهی از قبیلهي بنی اسَ د در «. شما کم نمیکند؛ [چرا] که خدا بسیار آمرزنده [و] مهرورز است
خشکسالی وارد مدینه شدند و به خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله رسیدند و به امید گرفتن کمک مالی مسلمان شدند و به پیامبر
صلی الله علیه و آله گفتند: طوایف عرب با تو جنگیدند، ولی ما با خانواده نزد تو آمدیم و بدون جنگ مسلمان شدیم. بدین مناسبت
نکتهها و «1» . آیهي فوق و آیات بعد فرود آمد و تفاوت اسلام و ایمان را به آنان یادآور شد و آنها را از منت گذاشتن منع کرد
در « اسلام » . به معناي عربهاي صحرانشین و کمفرهنگ است (نه به معناي عربهاي معمولی شهرنشین). 2 « اعراب » . اشارهها: 1
در اصل به معناي آرامش و امنیت است که از پیوند قلبی با اعتقادات حاصل میشود. « ایمان » اصل به معناي تسلیم شدن است، ولی
شکل ظاهري و قانونی دین است که هر کس به توحید و نبوت ،« اسلام » 3. براساس این آیه، تفاوت اسلام و ایمان آن است که
گواهی داد، مسلمان ص: 283 و مشمول احکام اسلام میشود، یعنی خون و جان او مثل بقیهي
مسلمانان محفوظ است. اما ایمان یک امر باطنی و قلبی و همان پیوند قلبی با اعتقادات است، که از انگیزههاي معنوي و معرفت
سرچشمه میگیرد و تنها به لفظ و زبان و ظاهر نیست تا بتواند تابع انگیزههاي مادي و شخصی شود و یا با ظاهرسازي همراه گردد.
البته این تفاوت معناي ایمان و اسلام در صورتی است که این دو واژه با هم ذکر شوند، اما در استعمالهاي جداگانه ممکن «1»
است به یک معنا به کار روند. 4. در حدیثی از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله روایت شده که اسلام امري آشکار است، ولی ایمان
و در حدیث دیگري از امام صادق علیه السلام میخوانیم: با اسلام خون انسان محفوظ میگردد و اداي امانت «2» . امري قلبی است
او لازم میشود و ازدواج با او حلال میشود، ولی ثواب بر اساس ایمان است. و در احادیث آمده است: ایمان اقرار و عمل است، اما
5. در برخی احادیث نیز آمده است: اسلام همان گواهی به توحید و رسالت و انجام عباداتی «3» . اسلام اقرار بدون عمل است
تفسیر قرآن مهر «4» . همچون نماز و حج و ... است، اما ایمان معرفت این امر (یعنی ولایت و امامت اهلبیت علیهم السلام) است
جلد نوزدهم، ص: 284 البته اینگونه احادیث مصداق کامل ایمان را بیان میکند که با اسلام تفاوت دارد، و ایمان مرتبهاي والاتر
است. 6. اگر کسی مسلمان شد و از خدا و پیامبر اطاعت کرد، طبق رحمت الهی، پاداش اعمال او کاملًا داده میشود؛ یعنی شرط
قبولی اعمال انسانها و پاداش دادن به آنان همان ایمان است که لازمهي ایمان قلبی به خدا و پیامبر، اطاعت عملی از فرمانهاي
آنهاست. پس اگر کسی فقط مسلمان باشد و عباداتی چون نماز را به جا آورد، ممکن است تکلیف او ساقط شود و عذاب نشود، اما
ثوابی به او داده نمیشود و تکامل روحی براي او حاصل نمیشود. آموزهها و پیامها: 1. ایمان با اسلام تفاوت دارد و مرتبهاي والاتر
. است. 2. جاي ایمان در قلب است و محل اسلام در زبان. 3. ایمان به ادعا و سخن نیست، بلکه براساس عمل و قلب است. 4
ادعاهاي دروغین ایمان را افشا کنید. 5. خدا پاداش افراد مسلمان را کم نمیکند (ولو آنکه مؤمن کامل نباشند). *** قرآن کریم
. در آیهي پانزدهم سورهي حجرات به معرفی نشانههاي مؤمنان واقعی همچون، ایمان، جهاد و عدم تردید میپردازد و میفرماید: 15
صفحه 91 از 125
إِنَّمَ ا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُواْ وَجهَدُواْ بِأَمْولِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُوْلئِکَ هُمُ الصادِقُونَ مؤمنان تنها
کسانی هستند که به خدا و فرستادهاش ایمان آوردهاند، سپس تردید نکردهاند و با اموالشان و جانهایشان در راه خدا جهاد
1. در این آیه پنج نشانهي مؤمن کردهاند؛ تنها آنان راستگویاناند. نکتهها و اشارهها: ص: 285
واقعی بیان شده است تا مدعیان راستین ایمان، از دروغگویان بازشناسی شوند. این نشانهها عبارتاند از: الف) خدا باوري؛ ب)
پیامبر باوري؛ ج) عدم تردید و دودلی؛ د) مبارزه در راه خدا با مال؛ ه) مبارزه در راه خدا با جان. 2. این پنج نشانه، با ارزشترین
نشانههاي مؤمن است؛ چرا که اگر ایمان در قلب انسان نفوذ نکرده باشد، جان و مال خود را در راه خدا ایثار نمیکند و اگر کسی
نازل شدهاند، شأن نزول سبب « بنی اسد » چنین کرد معلوم میشود که او مؤمن راستین است. 3. هر چند این آیات در مورد طایفهي
انحصار مفهوم آیه نمیشود، بلکه بیان تفاوت ایمان و اسلام و نشانههاي مؤمنان، براي همهي اعصار و همهي افراد است و اگر این
معیارها براي جداسازي مسلمانان از مؤمنان به کار رود، معلوم نیست که چه تعداد مؤمن واقعی و چه اندازه مسلمان ظاهري خواهیم
داشت. 4. تردید گاهی ابتدایی است که سبب انگیزش حسّ تحقیق میشود. این نوع تردید که بیشتر در جوانان و پژوهشگران به
وجود میآید، مقدس و نیکوست که اگر سبب پژوهش شود، انسان را از دودلی نجات میدهد و به حقایق هستی رهنمون میشود.
اما تردید و شکّی که سبب دودلی و عدم ثبات شود و انسان را از پیمودن راه حق بازدارد، مذموم است که در این آیه به نوع دوم
در اصل به معناي چیزي است که انسان به سوي آن میل پیدا میکند و سرمایههاي مادي و ثروت « اموال » . تردید اشاره شده است. 5
را از همین جهت اموال گویند. 6. در این آیه ایثار اموال را قبل از ایثار جان بیان کرد؛ چرا که تا کسی از مال خود نگذرد،
نمیتواند از جان بگذرد و در ضمن مبارزهي جانی مخصوص افرادي است که توانایی دارند اما جهاد با مال بیشتر مردم را شامل
7. مبارزه و ایثار مال و جان زمانی مطلوب و نیکو و از نشانههاي مؤمن است که در میشود. ص: 286
راه خدا باشد. آري؛ نسبت کارها و اتصال آنها با خدا مهم است. 8. مؤمنان راستگویند؛ یعنی کسانی که گفتارشان با عملشان و
حقایق هستی مطابق است مؤمنان واقعی و راستگویان حقیقیاند. آموزهها و پیامها: 1. اگر میخواهید مؤمنان واقعی باشید از دو
بُعد عقیدتی و عملی برخوردار شوید. 2. مؤمن کسی است که در ایمانش پایدار بماند، پس افراد دودل و متردد مؤمن واقعی نیستند.
3. مبارزه با مال و جان در راه خدا از نشانههاي مؤمنان است، پس جنگگریزان مؤمن واقعی نیستند. 4. ارزش کارهاي شما به
ارتباط با خدا و نیّت خالص شماست. 5. کار مؤمنانه آن است که در راه خدا انجام دهید. *** قرآن کریم در آیهي شانزدهم
سورهي حجرات به ادعاهاي دینداري و به رخ کشیدن آن اشاره کرده، با تأکید بر آگاهی خدا میفرماید: 16 . قُلْ أَتُعَلِّمُونَ اللَّهَ
آیا خدا را از دین (داري) خود با خبر میسازید، در » : بِدِینِکُمْ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا فِی السَّموتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ بگو
شأن نزول: حکایت شده که «!؟ حالی که خدا آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمین است، میداند؛ و خدا به هر چیزي داناست
پس از ادعاي بنی اسد در مورد ایمان آوردن و نزول آیه در مورد اینکه آنان مسلماناند و هنوز مؤمن واقعی نشدهاند، گروهی از
اعراب خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله رسیدند و سوگند یاد کردند که واقعاً مؤمن ص: 287
نکتهها و اشارهها: 1. این آیه به «1» . شدهاند و این آیه بدین مناسبت فرود آمد و به آنان اخطار کرد که خدا همه چیز را میداند
و دینداري، امري قلبی و باطنی است که خدا بیشتر از هر کسی از « ایمان » مدعیان دینداري و ایمان گوشزد میکند که مسألهي
آن اطلاع دارد؛ پس در اینجا ادعاي دروغین، بیهوده است. 2. علم دو نوع است: علم حصولی و حضوري. علم حصولی، حاصل
جمعآوري و انعکاس صورت چیزها در ذهن است که این نوع علم خطاپذیر و محدود است. ولی علم حضوري، حضور خودِ معلوم،
در نزد عالِم است؛ مثل علم ما به گرسنگی خود، و علم ما به صورتهاي ذهنیمان، که این علم خطاناپذیر است؛ چرا که خود آن
چیز در نزد فرد آگاه حاضر است؛ و واسطهي صورت ذهنی در کار نیست تا خطا صورت گیرد. علم خدا از نوع دوم است؛ یعنی
همهي هستی اعم از آسمانها و زمین و تمام موجودات آنها در نزد خدا حاضرند و چیزي از او مخفی نیست و او در علم خود خطا
صفحه 92 از 125
نمیکند. خدا در همه جا حاضر است و از رگ قلب به ما نزدیکتر است و راستگویان را از دروغگویان تشخیص میدهد.
آموزهها و پیامها: 1. خدا به همه چیز آگاه است؛ پس در حضور او ادعاي دینداري (بیمورد) نکنید. 2. آگاهی خدا حدّ و مرز
ندارد (پس نمیتوانید چیزي را از او مخفی کنید). *** ص: 288 قرآن کریم در آیهي هفدهم
سورهي حجرات به منت گذاري بیمورد افراد بر پیامبر صلی الله علیه و آله اشاره کرده و با یادآوري منتگذاري خدا در مورد
نعمت هدایت میفرماید: 17 . یَمُنُّونَ عَلَیْکَ أَنْ أَسْلَمُواْ قُل لَّا تَمُنُّواْ عَلَیَّ إِسْلمَکُم بَلِ اللَّهُ یَمُنُّ عَلَیْکُمْ أَنْ هَدَیکُمْ لِلْإِیمنِ إِن کُنتُمْ
اسلامآوردنتان را بر من منّت منهید، بلکه خدا بر شما منّت مینهد » : صدِقِینَ بر تو منّت مینهند که اسلام آوردهاند؛ (اي پیامبر!) بگو
که شما را به ایمان رهنمون شد، اگر (در ایمان خود) راستگو هستید. نکتهها و اشارهها: 1. در ذیل آیهي چهاردهم همین سوره
بیان شد که در خشکسالی گروهی از بنی اسد به طمع دستیابی به کمکهاي پیامبر صلی الله علیه و آله مسلمان شدند و در همان
و با این سخنان بر پیامبر «. قبایل عرب با تو جنگیدند، ولی ما بدون جنگ مسلمان شدیم » : حال به پیامبر صلی الله علیه و آله گفتند
بر دو «2» 2. منّت «1» . اسلام صلی الله علیه و آله منت گذاردند و اینک خداي متعال در این آیه به منتگذاري آنان پاسخ میدهد
گونه است: لفظی و عملی. منّت لفظی آن است که شخصی به دیگري چیزي بدهد سپس به او یادآوري کند. منتهاي انسانها از
این نوع است و این کاري زشت و ناپسند است. اما منّت عملی به معناي بخشش نعمت ارزشمند است که کاري ممدوح و نیکوست.
3. این که بنی اسد منت گذاشتند که اسلام را پذیرفتهاند، ص: 289 «3» . منّت الهی از این قبیل است
دلیلی بر آن است که در ادعاي ایمان خود صادق نبودند، بلکه ظاهراً مسلمان شده بودند. 4. انسانهاي کوتهبین تصور میکنند که
با قبول اسلام و انجام عبادات، به خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله خدمت کردهاند، و از این رو بر آنان منت میگذارند. در حالی
که مؤمنان آگاه و روشنضمیر میدانند که هدایت و ایمان و عبادات و اطاعت خدا نوعی تکامل و نورانی شدن قلب است و این
لطف و توفیق خداست که شامل حال آنان شده است، پس خدا را بر این کمال و نعمت سپاس میگزارند. 5. خدا در قرآن در چند
و این منتگذاري اهمیت این نعمتها را نشان «2» و نعمت امامت «1» مورد بر بشر منت گذاشته است: براي ایمان و نعمت پیامبران
میدهد. آموزهها و پیامها: 1. هدایت به ایمان نعمتی الهی است (که سزاوار سپاسگزاري است). 2. به خاطر مسلمان شدن بر پیامبر
منت مگذارید؛ چون این لطف خداست که شما را هدایت کرد. 3. شما مدیون خدا و پیامبر هستید، نه طلبکار آنها. 4. اگر کسی
اهل صداقت و راستی باشد، منت نمیگذارد (چون همه چیز را از خدا میداند و خود را واسطه میبیند). *** قرآن کریم در
18 . إِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ آخرین آیهي سورهي حجرات به علم غیب خدا اشاره کرده، میفرماید: ص: 290
غَیْبَ السَّموتِ وَالْأَرْضِ وَاللَّهُ بَصِ یرٌ بِمَ ا تَعْمَلُونَ به راستی، خدا نهان آسمانها و زمین را میداند و خدا به آنچه انجام میدهید
به معناي چیزهایی است که از حس پوشیده است. 2. هر چند خدا امور پیدا و پنهان را « غیب » . نکتهها و اشارهها: 1 «. بیناست
میداند، اما در این آیه بر علم خدا بر امور پنهان جهان تأکید شده است، تا اشاره کند که شما نمیتوانید چیزي را از خدا پنهان
کنید و او از درون قلب و مخفیگاههاي ذهن شما اطلاع دارد؛ پس احتیاجی به ادعاي ایمان و سوگند بر آن نیست. آموزهها و
«1» . پیامها: 1. خدا از اعمال شما آگاه است (پس مراقب کارهاي خود باشید). 2. خدا را داناي مطلق و ناظر اعمال خود بدانید
ص: 291
بخش